ماهیرا اومد توی اتاق تاریک آزاد و در کمد رو باز کرد و بطریهای خون رو دید و....
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
آنکیت راج ، شخص مشهور دنیای مد ، از اینکه در سریال قبول میکنم در نقش اماد بازی
میکند خیلی هیجان زده است.همونطور که دیدید یک شروع خوب و زیبا داشت در صحنه ای که از استخر اومد بیرون و دخترا مشغول به رقص شدند
در این پست از سایت هندیا ، آنکیت درباره خودش توضیحاتی میده...
پیشنهاد میکنم ادامه این مطلب رو از دست ندهید
آزاد تو تاریکی شب میاد تو آشپزخونه.متوجه ماهیرایی که روی زمین درازکشیده نمیشه.پاهای آزاد گیرمیکنه به ماهیرا و تعادلشو ازدست میده و میفته روی چاقو.بعدش ....
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
ترجمه اختصاصی از سایت هندیا
دانلود خلاصه متنی و فارسی قسمت 736 سریال قبول میکنم از سایت هندیا
برای خواندن خلاصه به ادامه مطلب بروید
-------------------------------------
خونه فیض
حیا با چاقو به پشت فیض میزنه و فیض شوکه شده، حیا میبینه دستاش خونی شده و با عجله از تخت میاد پایین و فیض بیهوش میشه، (خواب به خواب بری) همینطور که حیا با عجله از تخت دور میشه به یه شمعی برخورد میکنه و شمع میوفته و روتختی آتیش میگیره، حیا وایمیسته و به تخت نگاه میکنه که داره آتیش میگیره و فیض هم روی تخت افتاده و درد داره و حیا رو صدا میزنه، حیا بی توجه به فیض و آتیش گرفتن تخت، از اونجا فرار میکنه، حیا میره سمت ماشین و میخواد ماشین رو روشن کنه که با فریاد فیض وحشت میکنه ولی بالاخره فیض میوفته و میمیره و حیا هم فرار میکنه. (الهی آامین یعنی میشه؟؟)
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
برا خواندن خلاصه به ادامه مطلب بروید
Episode 574
-----------------------------------------
خونه راحت
حیا آشفته و پریشون نشسته یه گوشه که از آشپزخونه سروصدایی میشنوه و میره ببینه چیه که میبینه راحت داره خمیر ورز میده! راحت ازش می پرسه:...
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
برای مشاهده 4 عکس دیگر لطفا به ادامه مطلب بروید
برای مشاهده 9 عکس دیگر لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 575
-----------------------------------------
خونه آهیل
همه از فاش شدن این حقیقت شوکه شدن! آهیل از ریحان می پرسه: تو میدونستی نه؟! ریحان هم عصبیه ولی آهیل با عصبانیت به سوال پرسین ادامه میده، بالاخره تنویر به حرف میاد و میگه: این حقیقت داره، ریحان پسر منه! آهیل حیرت زده شده و تنویر هم پریشونه، ریحان و صنم هم نا آروم هستن، آهیل میگه: ...
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
ترجمه اختصاصی از سایت هندیا
برای خواندن خلاصه به ادامه مطلب بروید
به ادامه مطلب بروید
بعد از اینکه داماد آماده میشه ، ماهیرا به خان بیگم پیشنهاد میده که این آقا مناسب کائنات نیست.یه دفعه همه شوکه میشن.خان بیگم...
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
برای مشاهده 8 عکس دیگر لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 576
-----------------------------------------
خونه آهیل
تنویر صنم رو هل میده و صنم شوکه میشه و گیج شده، بعد صنم میره و تنویر لبخند پیروزی میزنه و بعد داخل اتاق شروع به قدم زدن میکنه! میرسه به جایی که تیکه های شیشه روی زمین افتاده و تنویر مکث کوتاهی میکنه و به خاطر میاره چطور مردم به خاطر نابینایی سر به سرش میذاشتن، بعد...
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 577
-----------------------------------------
محل مهمونی تو فضای باز
ریحان و آهیل دارن به مهمونها خوشامد میگن که عروس جدید میاد و کنار آهیل وایمیسته، کاملا واضحه که عروس جدید معذب و نا آرومه ، آهیل هم زیاد از کنار عروس جدید بودن راحت نیست و به بهونه دیدن مهمونا دست ریحان رو میگیره و میرن و عروس جدید رو تنها میذاره! همین لحظه خبرنگارا عروس جدید رو تنها گیر میارن و میریزن سرش و سوال پیچش میکنن، صنم میاد که کمکش کنه و سعی میکنه خبرنگارا رو دور کنه، ولی آهیل میاد و بین دو تا صنم ها وایمیسته، موقعیت پر تنشی پیش میاد و خبرنگار ها از صنم می پرسن: شما بابت ازدواج دوم آهیل چه حسی دارین؟
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
در این قسمت اکرم و خانواده اش میان خواستگاری کائنات.ماهیرا میفهمه که اکرم قبلا با یه دختر دیگه بوده و حتی بچه هم داره.ماهیرا تو مجلس خواسگاری کلی دردسر درست میکنه.
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
ماهیرا با حالت پریشانی سعی میکنه اونارو متقائد کنه ولی...
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
عکس بالا برا وقتیه که مادر ِ اکرم به خان بیگم طعنه میندازه
****
دست فلج کائنات
سایت هندیا تولد بازیگر محبوب سریال قبول میکنم رو به ایشان تبریک میگوید
تولدت مبارک کارانویر عزیز
برای مشاهده عکس ها به ادامه مطلب بروید
تعداد عکس ها : 16
لطفا به ادامه مطلب بروید
.
خانه ی خان بیگم :
خان بیگم لباساشو پوشیده و از غزاله میخواد مطمئن بشه که همه چیز روبراهه و مشکلی نیست.غزاله هم این دستورو به لطیف میگه و میره.لطیف هم به سایرا و بانو منتقل میکنه.سایرا و بانو هم این دستورالعمل رو همزمان بهم میگن.[کلا خل و چلا جمع شدن].کمی بعد اکرم و خانواده اش اومدن.خان بیگم و آناندکومار بهشون خوشامد گفتن.مادراکرم به خان بیگم به طعنه میگه:" ما خانواده ی بزرگی هستیم ، تردیدداشتم مارو به اینجا دعوت کنید اونم بعد رفتار دیروز.راستی اون خدمتکارو اخراج کردید؟"خان بیگم لبخندشو میخوره و قیافه اش یه کم ناراحت میشه و میگه بله بله بفرمائید
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
آزاد و إماد باعصبانیت به اکرم نزدیک میشن....
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
محل اقامت خان بیگم:
وقتی که زهره کنار ماهیرا ایستاده بود همه شوکه میشن.ماهیرا یادش میاد که رفته بود خونه زهره ، ولی زهره اونو به خونه اش راه نداد و درو به روش بست.
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
ماهیرا وقتی چشمای قرمز و سایه هیولا رو کنار بوته میبینه روشو برمیگردونه و...
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
Episode 578
خانه متروکه تنویر
تنویر توی همون خونه، به عکس صنم نگاه میکنه و میگه دقیقا شبیه مادرش زویاست که همین برام کافیه تا از صنم متنفر باشم، بعد یه خط رو عکس صنم میکشه و میگه: مادرت، زویا زندگی من رو تباه کرد، (آخی نه که تو مظلوم موندی و هیچکار نکردی؟) منم همون کار رو با زندگی دخترش یعنی صنم میکنم و اینو به خودم قول میدم، زویا عشق منو ازم دزدید،....
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
تعداد عکس ها : 16
برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید
برای مشاهده 6 عکس دیگر لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 579
-----------------------------------------
خونه آهیل
تنویر داره رو تختش دعا میخونه که سحر میاد داخل اتاق و به ریحان اشاره میکنه و ریحانم تایید میکنه، سحر یه نخ رو توی ورودی به دو طرف چارچوب در می بنده که اگه تنویر واقعا نابینا باشه با این نخ برخورد میکنه ولی اگه بینا باشه...
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 580
-----------------------------------------
خونه راحت
راحت میاد و میبینه حیا با هیجان داره ناهار آماده میکنه، راحت سر به سر حیا میزاره و میگه اینا رو داری برای دوست دخترم اینطور با هیجان درست میکنی! حیا عصبانی میشه و میره ببینه راحت کی رو میگه، حیا میبینه صنم اومده،
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
در جنگل
ماهیرا وقتی چشمای قرمز و سایه هیولا رو کنار بوته میبینه روشو برمیگردونه و فرارمیکنه.حسابی میترسه و بلندبلند جیغ میزنه.همینجور که داشت فرارمیکرد تعادلشو ازدست میده و زمین میخوره.دستاشو میبینه که خراش برداشته و داره خون میاد[خووون!!! آزادی که خون آشامه بلایی سر ماهیرا نیاره یه وقت؟؟ خون آشام ها قدرت بویایی شون خیلی قویه].ماهیرا دستاشو میبینه و نگران میشه.
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
در این صحنه از قسمت 737 ماهیرا به آزاد میگه آروم باش ، مثل هیولا به آدم نگاه نکن .
کسی ازت نمیترسه.ماهیرا مثلا خواست برا اولین بار که شده
از نگاه واقعا ترسناک آزاد نترسه و بعد آزاد با چشمای وحشیش به ماهیرا نگاه میکرد
و یواش یواشبهش نزدیک میشد و ماهیرا هم با حالت ترس عقب تر میرفت
عکس های بیشتر را در ادامه مطلب مشاهده کنید
محل اقامت خان بیگم :
ماه تو آسمونه .خان بیگم میخواد برنامه های شیطانی خودشو انجام بده.کف دستشو میزاره روی گل تا قدرتشو دوباره بدست بیاره.ولی گل کجنار آتیش میگیره و خان بیگم خودشو به عقب پرت میکنه.حسابی شوکه میشه.میگه : " نههههه.من نمیزارم این اتفاق بیفته.معذرت میخوام.من برای درمان کائنات استفاده خواهم کرد.من نمیتونم اجازه بدم 25 سال صبرم ازبین بره." گل کجنار به خاکستر تبدیل میشه و خان بیگم پریشان و ناامید میشه و میگه " من نمیتونم یکبار دیگه از زندگی شکست بخورم.آها...آزاد...آزاد میتونه منو از این وضعیت رهایی ببخشه "
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
محل اقامت خان بیگم:
سایرا و بانو خودشونو به خواب زدند.ماهیرا بیدار میشه و بوی سوختن رو احساس
میکنه.یه کم پشتشو میخارونه.روشو که برمیگردونه میبینه یه چیزهایی تو سطل
آشغال داره میسوزه و ماهیرا میره کنارش و میبینه کتاب ارزشمندش که از پدرش
گرفته بود داره میسوزه.شوکه میشه.خواهراش تو رخت خوابشون بخاطر این قضیه
هیجان زده میشن.بعد ماهیرا یه سطل آب میریزه رو آتیش...
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
تعداد 7 عکس
برای مشاهده عکس ها لطفا به ادامه مطلب بروید
Episode 581
خونه آهیل
عروس جدید ناراحت و پر غصه نشسته یه گوشه و بی علاقگی و بدرفتاریهای آهیل رو از روز ازدواج تا آلان، به خاطر میاره، بعد یاد صنم و عشق آهیل نسبت به اون میوفته، با خودش میگه: میدونم آهیل عاشق صنمه، ولی هنوزم از آهیل خوشم میاد (گاومون زایید) تنویر میاد توی اتاق و عروس جدید از جاش می پره و هل کرده، تنویر میگه: اگه همینطور خودتو کنار بکشی نمیتونی قلب آهیل رو تصاحب کنی، تو باید امشب زیرنور ماه به آهیل فرنی بدی، عروس جدید میگه: آهیل عاشق صنمه، تنویر میگه: من میدونم چی برای آهیل خوبه و چی نیست، من میدونم عاشق کیه و عاشق کی نیست، کاری که میگم رو انجام بده، عروس جدید مخالفت میکنه و تنویر اونو میگیره و با تهدید میگه خوشم نمیاد "نه" بشنوم، کاری که میگم رو باید انجام بدی، عروس جدید ترسیده و قبول میکنه، بعد تنویر میره...
برای خواندن بقیه این خلاصه لطفا به ادامه مطلب بروید
محل اقامت خان بیگم
ماهیرا تصمیم میگیره واقعیتو بگه.یه لحظه دستشو مثل اجازه گرفتن بالامیاره ولی موبایل پلیس زنگ میخوره و سرش شلوغ میشه.بعد از اینکه موبایلشو قطع کرد میگه اکرم رو هیچ جا نتونستیم پیداکنیم حتما رفته جایی.خان بیگم جسارتش بیشتر میشه و میگه :" وقتی چیزی رو اطلاع ندارید به آدم نسبت دروغ ندید و با حرفای بی ارزش مارو اذیت نکنید." پلیس معذرت خواهی میکنه.پدر اکرم میگه...
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید
تعداد 3 عکس از قسمت 744 در ادامه مطلب
برای دیدن عکس های بیشتر به ادامه مطلب بروید
تعداد صفحات : 2
پودر گیاهی ماریانا تنگ کننده واژن
----------------------
دانلود فیلم Sarkar Raj دوبله فارسی