خلاصه متنی قسمت 751 قبول میکنم از هندیا
داستان کامل قسمت 751 قبول میکنم
ورود به آرشیو خلاصه قسمت های فصل 4 سریال قبول میکنم
محل اقامت خان بیگم
خان بیگم ازاینکه ماهیرا رو دومتریه جنازه میبینه شوکه میشه.ماهیرا دنبال عینکش میگرده.[ایشالا اون عینک خزش بشکنه.ای بابا].ماهیرا همه جارو تار میبینه.ماهیرا عینک و دستبند قرمزشو پیدا میکنه.بعد تمیز و پاکش میکنه و میزاره تو چشمش.ولی کسی رو اون طرفا نمیبینه و برمیگرده.تو راه برگشت به خونه باخودش میگه : " این دستبندم چطوری اومده اینجا ؟ چه کسی با لباس خیس اومده خونه و غیب شده؟ "...
برای خواندن خلاصه کامل به ادامه مطلب بروید
منبع : http://hendiya.ir
برای ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک کنید
لینک منبع و پست :خلاصه متنی قسمت 751 قبول میکنم از هندیا
http://www.hendiya.ir/summary-episode-751-qubol-haj.html